خلاصه داستان : "جیل بیکر" خوشبخت مجبور می شود برای درمان سکسکه های عصبی اش نزد یک روانپزشک برود. پس از مدتی او نسبت به همسر خود "لری" مشکوک شده و یک روز در اتاق انتظار مطب پزشک با "الکساندر" که از او هم سردرگمتر است آشنا می شود و...

خلاصه داستان : زوجی به تعطیلاتی به صورت جدا از هم می روند.اما زن عاشق مرد دیگری می شود و...

خلاصه داستان : "جیم" و "موریل" در آپارتمانی کوچک در نیویورک زندگی می کنند.آنها تصمیم می گیرند به حومه شهر نقل مکان کرده و خانه ای برای خود خریده و در آن زندگی کنند اما همه چیز به همین راحتی نیست...

خلاصه داستان : "لوتی کمرون" با گله داری از نیومکزیکو به نام "جیمز بی" ازدواج می کند.پس از وارد شدن به شهر او متوجه می شود که همسرش در نظر اهالی مرد ستمگری است که مردم را از زمینهای دولتی بیرون کرده تا برای چرای گله های خود استفاده کند.او تلاش می کند با اعتقادات همسر خود ارتباط برقرار کند و...

خلاصه داستان : "سوزان" با اصابت گلوله ای به نزدیکی قلبش به بیمارستان منتقل می شود."ماریان" به پلیس می گوید که وقتی "سوزان" تصمیم به کنار گذاشتن خوانندگی گرفته به او شلیک کرده است."ماریان" و "لوک" او را هنگامی که یک بازنده بود پیدا کرده بودند و...

خلاصه داستان : نویسنده ای جوان قصد دارد مطلبی در مورد قمار و قماربازان بنویسد اما در نهایت خود تبدیل به قماربازی حرفه ای می شود.او که تمام داراییهایش را از دست داده در اقدامی عجیب به صندوق کمکهای کلیسا دستبرد می زند و...

خلاصه داستان : وقتی یک شوخی ساده بر روی عرشه کشتی به خوبی پیش نمی رود، "هاروی چین" به داخل آب افتاده و در آستانه غرق شدن قرار می گیرد. خوشبختانه او توسط یک قایق ماهیگری از آب بیرون آورده می شود. او تلاش می کند به آنها پیشنهاد جایزه برای بازگرداندنش بکند اما هیچ یک از آنها حرفش را باور نمی کنند و...

خلاصه داستان : مردی (پولانسکی) می خواهد خانه ای را در یک ساختمان بزرگ اجاره کنـــد. مستخدم ساختمان به او می گوید که ساکن قبلی خود را از پنجره به پایین انداخته و اکنون در بیمارستان بستری است و ممکن است که برگردد ولی او با این حال ساختمان را اجاره می کند...

خلاصه داستان : «هومر» (داگلاس) گله‏دار پیر در اداره‏ى امور مزرعه‏ى خود دچار مشكل است و «هاد» (نیومن)، پسر بى‏بند و بارش، به جاى كمك به او به دنبال نوش خوارى و زنان است...

خلاصه داستان : جنگ جهانى دوم. »چارلى مدیسن« (گارنر)، ناخدا سوم امریكایى كه در انگلستان زندگى آرامى را مى‏گذارند، با بیوه‏ى انگلیسى جوانى به نام »امیلى« (اندروز) آشنا مى‏شود و با او قرار ازدواج مى‏گذارد. اما او را به مأموریت خطرناكى مى‏فرستند به این امید كه نخستین فردى كه در اوماهاى نورماندى كشته مى‏شود یك »سرباز« نیروى دریایى باشد...